مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
ازدل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت خانۀ «موسی»* بدون طور،کوه نور شد نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت بعد شادی_آن رفیق نیمه راه_از سینهام؛ هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت ازهمان روزی که با ذکر تو دم درسینه رفت چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نـرفت چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضـریح هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است مجرم از صحن تو حتی متهم بیــرون نرفت ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال مُحْرِم از حد حریمش یک قـدم بیرون نرفت دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا، ولی دست خالی هم کسی ازاین حرم بیرون نرفت از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛ دست خالی از خیابان اِرَم بـیرون نرفت |